تو بالاخره وارد این مسیر فوقالعاده برای ساخت یک محصول قابل ارائهی اولیه (MVP) شدی. تبریک!
احتمالاً چند نمونه از محصولات حداقلی موفق رو بررسی کردی و حالا داری به این فکر میکنی که از روش اونها الگوبرداری کنی. نگران نباش، کسی چیزی نمیفهمه؛ ولی آیا از معایب این کار هم آگاهی داری؟
مهمه که از موانع احتمالی یا اشتباهاتی که باید در فرآیند ساخت MVP ازشون دوری کنی مطلع باشی، و بدونی کدوم ویژگیها رو باید در اولویت قرار بدی.
در پایان این مقاله، تو آمادهای تا با مشکلات احتمالی مواجه بشی و بدونی چه چیزهایی رو قبل یا حین ساخت MVP باید برطرف کنی.
فهرست مطالب:
- چطور ویژگیهای MVP خود را اولویتبندی کنیم؟
- ۱۱ اشتباه رایج که هنگام ساخت MVP باید از آنها پرهیز کرد
- قصد ساخت یک MVP دارید؟
- خلاصه
مراحل کلیدی برای ساخت یک محصول قابل ارائهی اولیه (MVP)
چطور مطمئن بشیم که بیش از حد روی بخش «حداقلی» تمرکز نمیکنیم و در عین حال MVP رو با اونقدر ویژگیهای زیاد پر نمیکنیم که باعث سردرگمی کاربران احتمالی بشه؟
در ادامه مراحلی آورده شده که باید هنگام اولویتبندی ویژگیها برای محصول حداقلی قابل ارائه (MVP) در نظر بگیری:
۱. تعیین مشکلات اصلی
مشکلات واقعی و مهمی که محصول قراره حل کنه رو شناسایی کن. MVP باید مستقیماً روی این مسائل متمرکز باشه.
۲. شناسایی مخاطب هدف
بدون دقیقاً برای چه کسانی داری محصول میسازی. شناخت درست از کاربران باعث میشه نیازهای واقعی اونها رو هدف بگیری.
۳. تعریف ویژگیهای ضروری
فقط اون ویژگیهایی رو انتخاب کن که برای حل مشکل اصلی ضروری هستن؛ چیزهایی که بدونشون ارزش اصلی محصول منتقل نمیشه.
۴. استفاده از چارچوبهای اولویتبندی
از ابزارهایی مثل MoSCoW (Must, Should, Could, Won’t) یا مدل Kano برای تعیین اهمیت ویژگیها استفاده کن.
۵. شناسایی محدودیتها و تواناییها
با توجه به منابع، زمان، و مهارتهای تیم، ببین چه چیزهایی واقعا قابل اجرا هستن.
۶. بررسی رقبا
به MVPهای مشابه نگاه کن تا بفهمی چه چیزی در بازار فعلی خوب عمل کرده و کجاها میتونی بهتر باشی.
۷. از تست و اعتبارسنجی نترس
MVP فقط یک شروعه. باید بتونی اون رو آزمایش کنی، بازخورد بگیری و بهبودش بدی.
۱. تعیین مشکلات اصلی
ساخت یک MVP فرآیندی هیجانانگیزه، اما گاهی ممکنه درگیر اضافهکردن ویژگیهایی بشی که در واقع هیچ مشکل مشخصی رو حل نمیکنن.
روی مشکل اصلیای که محصولت برای مخاطبان هدف حل میکنه تمرکز کن. میتونی این مرحله رو «مرحله وضوح» یا شفافسازی بنامی، چون در اینجا قراره دقیقاً بدونی چه مشکلی رو نشونه گرفتی.
۲. شناسایی مخاطب هدف
قرار نیست همه مخاطب محصول تو باشن، و این کاملاً طبیعیست.
بعد از اینکه مشخص کردی محصولت قراره چه مشکل اصلیای رو حل کنه، باید نقاط درد یا نیازهای خاص کاربرانی که واقعاً از محصول استفاده خواهند کرد رو ترسیم کنی و همچنین موانع احتمالیای که ممکنه جلوی استفاده از محصولت رو بگیره.
MVP باید با نیازهای واقعی کاربران هماهنگ و منطبق باشه.
۳. تعریف ویژگیهای ضروری
ساخت یک محصول حداقلی (MVP) به این معنی نیست که بخش «حداقلی» آن از خود «محصول» مهمتر باشد.
ویژگیهای اصلیای را فهرست کن که مستقیماً در راستای حل مشکل اصلی محصول تو هستند و ارزش واقعی را به کاربر ارائه میدهند.
برخی ویژگیها را که قصد داری بعداً اضافه کنی، به تعویق بینداز—بعد از اینکه MVP بازخورد لازم را جمعآوری کرد. این بازخورد به تو نشان میدهد که آیا این ویژگیها در بلندمدت واقعاً لازم هستند یا نه.
۴. استفاده از یک چارچوب اولویتبندی
میتونی از چارچوبهایی مثل MoSCoW استفاده کنی که مخفف «باید داشته باشد، بهتر است داشته باشد، میتواند داشته باشد، نباید داشته باشد» (Must-have, Should-have, Could-have, Won’t-have) هست.
این روش بهت کمک میکنه تا ویژگیها رو بر اساس اهمیت و میزان تلاش موردنیاز رتبهبندی کنی، و تمرکزت رو روی ویژگیهایی بذاری که ارزش بالا و تلاش کم دارن—یعنی ویژگیهای ضروری برای MVP.
۵. شناسایی محدودیتها و توانمندیها
زمان، بودجه و امکانسنجی فنی رو ارزیابی کن تا مطمئن بشی MVP با منابع فعلیت قابل ساخت هست.
این کار باعث میشه فقط سراغ ویژگیهایی بری که عملی هستن و در ظرفیت استارتاپ تو قرار دارن، و از ویژگیهایی که ممکنه روند توسعه رو کند کنن دوری کنی.
۶. بررسی رقبا
تحقیقات دقیق در مورد رقبا انجام بده:
ببین چه کسانی در بازار حضور دارن، چطور محصولشون با مخاطب ارتباط برقرار میکنه، چه ضعفهایی دارن، و تو چطور میتونی MVP خودت رو طوری طراحی کنی که اون ضعفها رو برطرف کنه یا عملکرد بهتری ارائه بده.
۷. از تست و اعتبارسنجی نترس
در این مسیر، چیزی به نام «بازخورد بد» وجود نداره. در نهایت، همین هدف اصلی ساخت یک MVP هست—دریافت بازخورد واقعی.
بعد از اینکه ویژگیها رو اولویتبندی کردی و MVP رو در اختیار کاربران بالقوه قرار دادی، مطمئن شو که این ویژگیها با انتظارات واقعی اونها هماهنگ هستن.
یادت باشه: بازخورد ستون فقرات بهبود و تکامل MVP توئه.
۱۱ اشتباه رایج که هنگام ساخت یک MVP باید از آنها پرهیز کرد
· پر کردن MVP با ویژگیهای زیاد
زیاد کردن امکانات باعث میشه تمرکز MVP از بین بره و کاربر سردرگم بشه.
· تصور اینکه محصول خودش بهتنهایی بازاریابی میشود
هیچ محصولی بدون تلاش در بازاریابی و معرفی، خودش به موفقیت نمیرسه—even اگر عالی باشه.
· فراموش کردن تعیین معیارهای موفقیت شفاف
بدون شاخصهای قابل اندازهگیری نمیتونی بفهمی که MVP موفق بوده یا نه.
· نادیده گرفتن بازخورد کاربران
بازخورد کاربر باید در مرکز فرآیند توسعه MVP باشه، نه در حاشیه.
· تحقیق بازار ضعیف
اگر بازار هدف، نیاز و رقبا رو نشناسی، محصولی میسازی که کسی نمیخواد.
· بیان نامشخص مشکل اصلی
اگر ندونی دقیقاً چه مشکلی رو داری حل میکنی، MVP هم نمیتونه هدفمند باشه.
· تمرکز روی کمالگرایی
MVP باید «قابل استفاده» باشه، نه «بینقص»—کمالگرایی فقط باعث تأخیر و اتلاف منابع میشه.
· آزمایش ضعیف یا بدون آزمایش
بدون تست درست، مشکلات جدی محصول شناسایی نمیشن تا زمانی که خیلی دیر شده.
· بیتوجهی به مقیاسپذیری
حتی در MVP هم باید در نظر بگیری که آیا در آینده محصولت قابل توسعه هست یا نه.
· تصور اینکه MVP همان محصول نهایی است
MVP یک نسخه آزمایشی برای یادگیری و اصلاحه، نه پایان راه.
· شروع با تیم اشتباه
تیمی که تجربه، تعهد یا مهارت لازم رو نداره، بزرگترین مانع در ساخت یک MVP موفقه.
۱. پر کردن MVP با ویژگیهای زیاد
همانطور که قبلاً ذکر شد، اضافه کردن ویژگیهای زیاد که هیچ ارتباطی با راهحل خاصی که محصول شما قصد حل آن را دارد، ندارند، کاملاً اشتباه است.
هدف از ساخت MVP این است که اطمینان حاصل کنید ایده شما تأیید شده است و واقعاً جایگاهی در بازار دارد.
هنگام ساخت MVP باید به کاربران، زمان توسعه و هزینه فکر کنید. بهتر است از ابتدا ساده شروع کنید و آن را با گذشت زمان، پس از دریافت بازخورد، بهبود دهید.
یک روش که میتوانید امتحان کنید، سبک انتشار MVP Dropbox است. این شرکت یک صفحه فرود (Landing Page) راهاندازی کرد که در آن مزایای محصول خود را توضیح میداد و اینکه آیا این نوآوری مورد استقبال قرار میگیرد یا نه. با این روش، منابع ذخیره شد و بازخوردها به طور مؤثر دریافت گردید.
۲. تصور اینکه محصول خودش بهتنهایی بازاریابی میشود
این موضوع باید از همان ابتدا گفته شود. وقتی تصمیم میگیرید که ایده عالی خود را به یک محصول تبدیل کنید، به یاد داشته باشید که بازاریابی باید با قدرت کامل انجام شود.
فکر نکنید که کاربران بهطور طبیعی و بدون بازاریابی مناسب به سمت محصول شما خواهند آمد.
محصولات زیادی در بازار وجود دارند و به راحتی ممکن است محصول شما در میان آنها گم شود—مخصوصاً اگر محصول بهتری وجود داشته باشد. چیزی که شما را متمایز میکند، نحوه نمایش و توزیع محصولتان است. حتی بهترین MVPها هم وقتی کسی از آنها خبر نداشته باشد شکست میخورند.
توسعه یک استراتژی بازاریابی پایه که شامل کمپینهای پیشراهاندازی باشد، به محصول شما کمک میکند تا در برابر میلیونها محصول دیگر بدرخشد.
۳. شاخصهای موفقیت در همه جا اهمیت دارند، بهویژه زمانی که قرار است محصولی عرضه شود.
ساختن یک MVP احتمالاً بخش آسان ماجراست، شناسایی اهدافی که بتوان به آنها رجوع کرد تا موفقیت انتشار را سنجید، بخش دشوار کار است.
اگر نتوانی تشخیص دهی که آیا MVP تو در مسیر درستی حرکت کرده یا نه، در نتیجه تصمیمهای اشتباه تبدیل به روند روزمره خواهند شد.
برخی از شاخصهای کلیدی عملکرد (KPI) که میتوانی برای موفقیت محصول خود تعیین کنی عبارتاند از:
- تعداد ثبتنامها یا دانلودها
- نرخ رشد کاربران جدید
- کاربران فعال روزانه
- بازخورد/نظرسنجیهای کاربران
- نگهداشت کاربر در طول زمان
- میزان بازگشت کاربران (Stickiness)
- نرخ ریزش (درصد کاربرانی که استفاده از محصول را متوقف میکنند)
- نظرسنجی رضایت مشتری
- بازخورد کیفی
- نرخ تبدیل از کاربر رایگان به پرداختی
بگذار این اعداد تو را در گامهای بعدی راهنمایی کنند.
۴. کنار گذاشتن بازخورد کاربران
تو داری یک MVP میسازی، نه یک پروژه شخصی. این یعنی بازخورد کاربران چیزی است که محصول تو برای رشد و بهبود در طول زمان به آن وابسته است.
یک محصول حداقلی قابل ارائه، برای آزمودن فرضیات و اعتبارسنجی آنها با کاربران واقعی طراحی شده—کاربرانی با مشکلات واقعی که نیاز به راهحل دارند.
اگر بازخورد کاربران را نادیده بگیری، محصولت نیاز آنها را برآورده نخواهد کرد، و در این صورت ممکن است صرفاً یک پروژه شخصی تلقی شود—چون MVPای که هیچ مشکلی را حل نمیکند، عملاً بیمعنی است.
از ابتدا مکانیزمهایی برای جمعآوری بازخورد طراحی کن. با کاربران تعامل داشته باش، به دغدغههای آنها گوش کن و بهبودها را بر اساس بازخورد دریافتی اولویتبندی کن.
۵. تحقیق بازار ضعیف
یک محصول حداقلی قابل ارائه را بدون درک صحیح از بازار یا نیازهای کاربران عرضه نکن. یادت هست که قبلاً گفته شد همه مخاطب هدف تو نیستند؟ خودت هم مخاطب هدفت نیستی و تکیه بر فرضیات میتونه منجر به تصمیمات اشتباه بشه.
تحقیق بازار درست، به تو این بینش رو میده که آیا محصول واقعاً به درد مشکلات کاربران بالقوه میخوره یا نه.
همچنین کمک میکنه MVP خودتو برای گروه خاصی از کاربران تنظیم کنی، بفهمی چه چیزی باعث درگیری اونها با محصول میشه و کدوم ویژگیها براشون ارزشمنده.
بدون در نظر گرفتن این موضوع، ممکنه محصولی بسازی که اصلاً مناسب هیچ بخش خاصی از بازار نباشه یا برای هیچ گروه مشخصی جذاب نباشه.
۶. تعریف نادرست مسئله
اگه مشکلی که MVP قراره حلش کنه رو درست تعریف نکردی، چطور از کاربر انتظار داری که اون رو درک کنه؟
مشکل باید بهدرستی تعریف شده باشه تا راهحل هم بهوضوح مشخص باشه.
در فرآیند ساخت MVP، ابتدا باید یک صورت مسئله مشخص کنی و مطمئن شی که اون مشکل رو به شکل ساده و متمرکز بیان کردهای. این کار بهت کمک میکنه تا ویژگیهایی که باید به MVP اضافه بشن رو شناسایی کنی.
۷. تمرکز روی کمالگرایی
هیچ چیزی از اول بینقص ساخته نمیشه. باید از مسیر اشتباهات، مشکلات و انتقادها عبور کنه تا به مرحله «تقریباً کامل» برسه.
تا زمانی که ویژگیها زیاد نیستن، تجربه کاربری روانه و راهحل روشنه، محصولت آمادۀ عرضهست.
در ساخت MVP، محصول فقط باید «به اندازه کافی خوب» برای بازار باشه، نه «بینقص».
ذهنیت کمالگرایی رو کنار بذار و روی سرعت تمرکز کن چون ممکنه تنها کسی نباشی که چنین ایدهای داره. با گذشت زمان و استفاده از دادههای واقعی کاربران، میتونی اون رو بهبود بدی—نه با حس درونی بنیانگذار.
۸. تست ضعیف یا بدون تست
از اونجایی که داری MVP میسازی و تمرکزت بیشتر روی دریافت بازخورد کاربران و سنجیدن اینه که آیا محصول واقعاً مشکل زندگی واقعی رو حل میکنه یا نه، شاید فکر کنی تست دقیق ضرورتی نداره و کاربر خودش میفهمه!
تابحال شنیدی که میگن «برداشت اول مهمه»؟ نمیخوای اون برداشت از محصولت بد باشه.
یک MVP که پر از باگ و مشکلات اذیتکنندهست، کاربر رو فراری میده و احتمال اینکه دوباره برگرده خیلی کمه—even اگه بعداً همه چی رو درست کرده باشی.
مطمئن شو که عملکردهای پایه درست کار میکنن. باگهای بحرانی رو رفع کن، تست کاربری بگیر و از بالا بودن کیفیت تجربه کاربری مطمئن باش.
۹. بیتوجهی به مقیاسپذیری
مهمه که بدونی گرچه باید برای شکستها آماده باشی، باید برای موفقیتها هم برنامه داشته باشی. اگه MVP موفق شد، قدم بعدی چیه؟
سعی کن رشد آینده رو نادیده نگیری و از هماکنون برای اون برنامه داشته باش.
همچنین یادت باشه که نادیده گرفتن رشد آینده، میتونه منجر به بدهی فنی سنگینی بشه.
از فناوریهای منعطف و مقیاسپذیر استفاده کن که با گذشت زمان همراه با محصولت رشد کنن و مطمئن شو که زیرساخت بتونه نسخههای بعدی و توسعههای آینده رو پشتیبانی کنه.
۱۰. تصور اینکه MVP همان محصول نهایی است
این یکی از نکات حیاتی است و ارتباط مستقیمی با اشتباهی دارد که قبلاً به آن اشاره شد.
محصولت را با این ذهنیت بساز که قرار است با گذشت زمان تغییر کند و تکامل یابد—بهخاطر بازخوردهایی که بعد از عرضه و ورود به بازار دریافت خواهی کرد. باید برای گامهایی که بعد از عرضه محصول قرار است برداری، برنامهریزی داشته باشی.
اگر محصول را بهتنهایی ساختهای، ممکن است این همان زمانی باشد که نیاز داری افراد حرفهای را وارد تیم کنی و تیمت را برای ورود به مرحله بعدی آماده سازی.
۱۱. شروع با تیم اشتباه
مقیاسپذیر کردن یک محصول کار سختی نخواهد بود اگر از ابتدا با تیم درستی شروع کرده باشی.
هیچ چیز بهتر از این نیست که بدانی تیمی از متخصصان را داری که به رؤیای محصول باور دارند و با داشتن مراحل درست، میتوانند به موفقیت آن کمک کنند.
اگر گفتی: «میتونم خودم شروعش کنم»، بله، میتونی. اما اگر هدفت اینه که محصولت را بهطور مؤثر توسعه بدی و در این مسیر فرسوده بشی، پس مسیر درستی رو انتخاب کردی!
اشتباه نکن که افرادی را انتخاب کنی که دانش فنی زیادی دارند اما در هیچ زمینهای متخصص نیستند. این یعنی مستقیماً داری برای خودت بدهی فنی بزرگی درست میکنی.
به دنبال ساخت MVP هستی؟
حالا که تحقیقاتتو انجام دادی و مراحل درست از جمله داشتن تیم مناسب رو میدونی، یه نکته برات داریم:
داشتن یه تیم در شروع استارتاپ ممکنه خیلی پرهزینه بهنظر برسه و فرآیند استخدام هم حتماً سخت خواهد بود، اما راهحل سادهست.
چرا از یک شرکت تأمین نیروی انسانی مقرونبهصرفه استفاده نکنی؟ با RocketDevs دیگه نیازی نیست نگران پیدا کردن تیم مقیاسپذیر باشی چون سابقهاش ثابتشدهست.
وقتی حرف از پیدا کردن تیم مناسب میشه، هیچ راهحل واحدی وجود نداره—اما مشاوره یکبهیک میتونه انتظارات و نیازهای تو رو مشخص کنه و تو رو به توسعهدهندههای مورد علاقهات با قیمت ماهانه مناسب و ابزارهای بهرهوری متصل کنه.